جدول جو
جدول جو

معنی سابقه داری - جستجوی لغت در جدول جو

سابقه داری
(بِ قَ / قِ)
عمل سابقه دار. رجوع به سابقه دار شود
لغت نامه دهخدا
سابقه داری
سابقه داشتن سابقه دار
تصویری از سابقه داری
تصویر سابقه داری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سابقه دار
تصویر سابقه دار
دارای سابقۀ خوب یا بد، با سابقه، پیشینه دار
فرهنگ فارسی عمید
(گُ تَ دَ / دِ)
دارای پیشینه. دارای سابقۀ نیک یابد. با سابقه. آنکه بواسطۀ ممارست بسیار در شغلی یا کاری در کار خود مهارتی یافته است
لغت نامه دهخدا
با سابقه (چه در کارهای خوب و چه بد) : مجرمین کار کشته و سابقه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابقهدار
تصویر سابقهدار
پیشینه دار پرندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابقه دار
تصویر سابقه دار
باسابقه، دارای پیشینه نیک یا بد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سابقه دار
تصویر سابقه دار
پیشینه دار
فرهنگ واژه فارسی سره
باسابقه، بدسابقه، پیشینه دار، مجرم، پرونده دار
متضاد: خوش سابقه
فرهنگ واژه مترادف متضاد